سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مدرسه فوتبال نمونه و باشگاه المپیک اسپورت(شهید دوکوهکی)شیراز

علم بهتر است یا ثروت؟؟؟

 

 علم بهتر است یا ثروت؟؟؟

 

 

معلم شاگرد را صدا زد تا انشاء‌اش را درباره علم بهتر است یا ثروت بخواند.
 پسر با صدایی لرزان گفت: ننوشتیم آقا...!!!
 پس از تنبیه شدن با خط کش چوبی، او در گوشه کلاس ایستاده بود.
 و در حالی که دست های قرمز و باد کردهاش را به هم می مالید،
زیر لب می گفت:
 آری ثروت بهتر است چون می توانستم دفتری بخرم و بنویسم...

هرچه هست، صلاح ماست

سالهای بسیار دور پادشاهی زندگی می کرد که وزیری داشت. وزیر همواره می گفت: "هر اتفاقی که رخ می دهد به صلاح ماست."
روزی پادشاه برای پوست کندن میوه کارد تیزی طلب کرد اما در حین بریدن میوه انگشتش را برید؛ وزیر که در آنجا بود گفت: "نگران نباشید تمام چیزهایی که رخ می دهد در جهت خیر و صلاح شماست!"
پادشاه از این سخن وزیر برآشفت و از رفتار او در برابر این اتفاق آزرده خاطر شد و دستور زندانی کردن وزیر را داد...
چند روز بعد پادشاه با ملازمانش برای شکار به نزدیکی جنگلی رفتند. پادشاه در حالی که مشغول اسب سواری بود راه را گم کرد و وارد جنگل انبوهی شد و از ملازمان خود دور افتاد، در حالی که پادشاه به دنبال راه بازگشت بود به محل سکونت قبیله ای رسید که مردم آن در حال تدارک مراسم قربانی برای خدایانشان بودند. زمانی که مردم پادشاه خوش سیما را دیدند خوشحال شدند، زیرا تصور کردند وی بهترین قربانی برای تقدیم به خدای آنهاست!!!
آنها پادشاه را در برابر تندیس الهه خود بستند تا وی را بکشند، اما ناگهان یکی از مردان قبیله فریاد کشید: "چگونه می توانید این مرد را برای قربانی کردن انتخاب کنید در حالی که وی بدنی ناقص دارد، به انگشت او نگاه کنید!!!
به همین دلیل وی را قربانی نکردند و آزاد شد.
پادشاه که به قصر رسید وزیر را فراخواند و گفت: "اکنون فهمیدم منظور تو از اینکه می گفتی هر چه رخ می دهد به صلاح شماست چه بوده، زیرا بریده شدن انگشتم موجب شد زندگی ام نجات یابد اما در مورد تو چی؟ تو به زندان افتادی این امر چه خیر و صلاحی برای تو داشت؟!!"
وزیر پاسخ داد: "پادشاه عزیز! مگر نمی بینید، اگر من به زندان نمی افتادم مانند همیشه در جنگل به همراه شما بودم؛ در آنجا زمانی که شما را قربانی نکردند، مردم قبیله مرا برای قربانی کردن انتخاب می کردند، بنابراین می بینید که حبس شدن نیز برای من مفید بود!!!

 بد یا خوب...

تلخ یا شیرین...

شکست یا پیروزی...

همه برای ما مفید خواهند بود.

از بدی ها درس عبرت بگیریم و خوبی رو زنده کنیم.

از تلخی ها استفاده کنیم و با کمی شیرینی، خوش طعمش کنیم.

از شکست سر افکنده نشیم و هر شکستی رو مقدمه ای برای پیروزی قرار بدیم.

چشمک پس هرچه هست، به صلاح ماست!چشمک


حدیث هفته(حجاب)

حدیث هفته(حجاب)

رسول خدا(ص) از حضرت جبرئیل(ع) سوال نمود که آیا فرشتگان خنده و گریه دارند؟ جبرئیل فرمود: بله. (یکی از آنجاهایی که فرشتگان می‌خندند) زمانی است که زن بی‌حجابی و بدحجابی می‌میرد، و بستگان او را در قبر می‌گذارند و روی آن زن را با خشت و خاک می‌پوشانند تا بدنش دیده نشود. فرشتگان می‌خندند و می‌گویند: تا وقتی که جوان بود و با دیدنش هر کسی را تحریک می‌کرد و به گناه می‌انداخت(پدر و برادر و شوهرش و...از خود غیرت نشان ندادند) و او را نپوشاندند، ولی اکنون که مرده و همه از دیدنش نفرت دارند او را می‌پوشانند.

محمد شیردل نمین


گزارش فینال جام شهدای قصردشت

نمایش تصویر در وضیعت عادی

 

 

 

 

 

 

 

 

فینال جام شهدای قصردشت(29/11/89):در یک بازی زیبا تیم حوزه یک امام علی(ع) با نتیجه چهار بر دو تیم امام رضا(ع) را مغلوب

کرد و قهرمان شد.

 ایستاده از چپ :سروش وصال،حامد دادفر ،محمدرضا بهمئی ،علی اخلاقی ،فرشاد عبد الیوسفی ،مهندس مهدی سامی وند(مربی)نشسته از چپ :سعید لشنی ،بهنام الله یاری ،علیرضا رحیمی


جهان را بهتر ببنیم و بهتر از زندگی لذت ببریم

روزی لقمان به پسرش گفت امروز به تو سه پند می دهم که کامروا شوی:
اول این که سعی کن در زندگی بهترین غذای جهان را بخوری!
دوم این که در بهترین بستر و رختخواب جهان بخوابی!
و سوم این که در بهترین کاخها و خانه های جهان زندگی کنی!!!…
پسر لقمان گفت ای پدر ما یک خانواده بسیار فقیر هستیم چطور من می توانم این کارها را انجام دهم؟لقمان جواب داد:
اگر کمی دیرتر و کمتر غذا بخوری هر غذایی که می خوری طعم بهترین غذای جهان را می دهد.
اگر بیشتر کار کنی و کمی دیرتر بخوابی در هر جا که خوابیده ای احساس می کنی بهترین خوابگاه جهان است
و اگر با مردم دوستی کنی، در قلب آنها جای می گیری و آن وقت بهترین خانه های جهان مال توست.